سفارش تبلیغ
صبا ویژن

واکنش مجید مجیدی به اهانت سروش به قران و پیامبر

               

 مجید مجیدی در یادداشتی با محکوم کردن توهین به پیامبر اسلام و قرآن، آورده است:«امروز که ناپسندترین نسبت‌ها به آن بزرگ و کتاب هدایتش قرآن داده می‌شود سکوت همه جا را فرامی‌گیرد و جز یک‌ دو صدایی کم‌جان هیچ‌کس فریاد نمی‌زند که چرا دوباره پس از قرن‌ها به پیامبر نسبت شاعری می‌دهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذیر می‌خوانند!»
به گزارش ایکنا، مجیدی در یادداشت خود آورده است: خدای را شاکرم که در هیاهوی نغمه‌های ناساز، «آواز گنجشک‌ها» بر گوش‌های بسیاری شنیدنی آمد و بر چشم‌های فراوانی دیدنی.
از انعکاس مثبت فیلم در این مدت کوتاه در میان گروه‌‌های مختلف و مخاطبان گوناگون سخن نمی‌گویم اما در مقابل آنان که از تکرار و پیام تکراری فیلم سخن گفته‌اند می‌گویم که هیچ ابایی ندارم که اعلام کنم این فیلم مانند آثار قبلی من «بچه‌های آسمان»، «رنگ خدا»، «باران» و «بید مجنون» باز هم بر فطرت و نهاد پاک انسانی تاکید می‌کند. بازهم سخن از نیاز دنیای امروز یعنی معنویت است.
بدون تکیه بر معنویت؛ آن‌چنان که در جای جای جهان می‌بینیم، انسان‌ها گرگ‌های درنده‌ای خواهند شد که درندگان وحشی نیز شرمنده ددمنشی‌های آنانند.
در شرایطی که جای خالی خدا بیش از هر زمان و عصری احساس می‌شود و تاریخ گواه آن‌که بدون خدا هر عملی مباح و آزاد است باید آزادگان نگران باشند و از آن میان؛ هنرمندان آزاده نیز.
در این صورت چه باک از برچسب تکرار که اگر تکرار مذموم بود و ناپسند؛ باید اولین اعتراض و بزرگترین اعتراض را به پیامبران کرد که در طول اعصار و قرون، همه سخن تکراری بر زبان رانده‌اند و پیام تکرار «بازگشت به معنویت» را سر داده‌اند.
وقتی «آواز گنجشک‌ها» در برلین به نمایش درمی‌آید و استقبال تماشاگران گوناگون و منتقدان ریز و درشت این چنین بهت‌انگیز و حیرت‌آور می‌شود، من بر این باور استوارتر می‌گردم که اخلاق و معنویت گمشده عصر ما است و این مهم جغرافیا و مکان نمی‌شناسند.
اعتراف می‌کنم که نگاه این‌چنینی و موفقیت و اقبال آنچنانی را وامدار مکتبی هستم که در آستانه رحلت بزرگ پیامدارش رسول اکرم(ص) هستیم، وامدار پیامبری که پس از قرن‌ها ندایش را می‌شنونم که فرمود: «من مبعوث شدم تا برتری‌ها و مکارم اخلاقی را به اتمام رسانم» ؛ وامدار رسول رحمتی که بر نهاد و فطرت پاک انسانی تکیه می‌کرد و می‌فرمود هر انسانی بر فطرت پاک زاده می‌شود حتی اگر پدران و مادرانی کافر و مشرک داشته باشد. وامدار پیامبری که نه تنها در عصر خود بلکه امروز نیز مظلوم و جفا دیده است.
اگر روزگاری کودکان و دیوانگان سنگش می‌زدند و دندان و پیشانی مبارکش را می‌شکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا شاعر و نادانش می‌‌خواندند، در جهالت نوین نیز مانند جاهلیت اولی داستان تکرار می‌شود، نابخردان و کودکان‌صفتان با هجو و کاریکاتور با او به ستیز برمی‌خیزند و اندیشه‌ورزان دنیا‌طلب، شاعر و نادانش می‌خوانند و چون جهالت پیشین قرآن را «اساطیر الاولین» می‌دانند.
آن روز که جشنواره فیلم دانمارک به خاطر بی‌حرمتی به پیامبر مهربانی کنار نهادم بسیاری آن اقدام را سیاسی و حکومتی خواندند.
در دنیای آلوده امروز کار به جایی رسیده است که ارزش‌ها ضدارزش شمرده می‌شود و ضد ارزش‌ها، ارزش. هر عملی چون به مزاج ما خوش نیاید در توهم خویش به جایی منسوبش می‌کنیم. اگر کسی از اعتقاد و باورش دفاع کند، وابسته خوانده می‌شود، و اگر آسوده بنشیند تا به مقدساتش بدترین توهین‌ها و ناروایی‌ها صورت گیرد آزاده است. اینجا می‌گویم که من نه از موضع دفاع از حاکمیت و دولت که می‌دانید مرا با سیاست و سیاست‌پیشگی کاری نیست؛ که از موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل‌بیت انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام می‌کنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بی‌نظیر، سکوت پیشه کرده‌اند گله‌مندم.
حالا باید پرسید اگر سیاست‌پیشه نیستیم چرا وقتی چند کودک‌صفت و دیوانه رفتار با کاریکاتور به پیامبر ما توهین می‌کنند آن موج به راه می‌افتد اما امروز که از زبان خودی ناپسندترین نسبت‌ها به آن بزرگ و کتاب هدایتش قرآن داده می‌شود سکوت همه جا را در بر می‌گیرد و جز یک دو صدایی کم جان هیچ‌کس فریاد نمی‌زند که چرا دوباره پس از قرن‌ها به پیامبر نسبت شاعری می‌دهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذیر می‌خوانند!
اگر آن روز که روشنفکران مذهبی عصمت و علم غیب ائمه را زیر سوال بردند و نفی کردند یا مسلمات تاریخی چون غدیر و شهادت حضرت زهرا(س) را افسانه خواندند یا مانند همین قلم منحرف زیارت جامعه کبیره را «مرامنامه شیعه غالی» برشمردند سکوت نمی‌کردیم امروز جسارت را به مرحله پیامبر و قرآن نمی‌رساندند تا علنا پیامبر را فردی عامی و ناآگاه و هم‌سنگ افراد جاهلی بخوانند و قرآن کلام الهی را محصول بشری بخوانند.
کسی که ادعای مولوی‌شناسی می‌کند و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است بداند که به حکم مرادش مولوی، کافر است.
«گرچه قرآن از لب پیغمبر است / هرکه گوید حق نگفت آن کافر است
این همه آوازها از شه بود / گرچه از حلقوم عبداله بود»

 

 

 

 

 




کلمات کلیدی :