بخش پایانی نامه ایت الله سبحانی
نوشته شده به وسیله ی محسن انبیائی در تاریخ 87/2/13:: 11:59 عصر
* اتهام به معتزله
از آنجا که صاحب نظریه، قرآن را تولید فکر پیامبر شمرده، به دنبال این میگردد که برای خود شریک و همراه پیدا کند، در این میان دیواری کوتاهتر از دیوار معتعزله پیدا نکرده و این مطلب را به آنها نسبت میدهد و میگوید:
«باور به این نیز که قرآن یک محصول بشری و بالقوه خطاپذیر است و در عقاید معتزله دایر به مخلقو بودن به طور تلویحی آمده است».
البته معتزله، هر چند منقرض شدهاند و چندان شخصیتی بارز از آنها باقی نیست، اما کتابهای آنان در اختیار همگان است. حاشا و کلاّ که آنها قرآن را مخلوق به معنای ساخته فکر پیامبر (ص) بدانند. اصولاً مسئله مورد بحث، در قرن دوم از طرف مسیحیان درباره عباسی مطرح شد که آیا قرآن «قدیم» است یا «حادث»؟ گروهی بر قدمت قرآن و گروهی بر حادث بودن آن معتقد شدند. محدثان، قرآن را قدیم دانستند و متعزله حادث، زیرا قدیم بالذات منحصر به خداست و غیر او همه و همه حادثاند. و یکی از آنها قرآن است که فعل خداست و فعل خدا از حدوث جدا نیست. و اگر میگفتند مخلوق است، به معنای آفریده خدا است نه به معنای مختلق و ساخته فکر پیامبر، و لذا در روایات ما اصرار شده است که قرآن را نه قدیم بخوانند و نه مخلوق، زیرا قدیم بخوانند، نوعی شرک است، مخلوق بخوانند، دشمن از آن سواستفاده کرده و آن را به معنی مختلق و ساخته و پرداخته فکر پیامبر میدانند، و لذا مشرکان عصر رسول خدا (ص) همین تعبیر را به کار میبردند و میگفتند:
«ما سمعنا بهذا فی الملة الآخرة إن هذا إِلاّ اختلاق» (ص/7).
«ما این سخن را در آیینی دیگر نشنیدیم و این جز چیزی ساخته و پرداخته نیست».
* اتهام به مولوی و عرفا
باز برای این که تنها نماند، به فکر افتاده که از مولوی مایه بگذارد و میگوید:
«قرآن آیینه ذهن پیامبر است. آنچه در دل سخن مولوی مندرج است این است که شخصیت پیامبر، تغییر احوال و اوقات خوب و بد او همه در قرآن منعکس است».
نسبت دادن آسان است ولی اثبات آن مشکل، در کدام بیت مولوی این نتیجهای که او گرفته آمده است؟ در حالی که مولوی صدها بیت دارد که درست خلاف این را به صراحت بیان میکند از جمله:
چون کتاب الله بیامد هم بر آن
این چنین طعنه زدند آن کافران
که اساطیر است و افسانه نژند
نیست تعمیقیّ و تحقیقی بلند
****
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفت، آن کافر است
این همه آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
* تعیین تکلیف برای مسلمانان
او در پایان سخن برای مسلمانان امروز تعیین تکلیف میکند و میگوید: «وظیفه مسلمانان امروز این است که گوهر قرآن را به گذشت زمان ترجمه کنند».
سؤال میشود: قرآنی که شما آن را کتاب بشری و خطاپذیر دانستید، چه نیازی دارد که به ترجمه و تفسیر آن به زبان روز بپردازیم؟ چه نیازی به این خطاپوشی هست؟ شما با معرفی قرآن به عنوان کتاب خطاپذیر و بشری، از جامعه اسلامی فاصله گرفتید، دیگر نیازی به نصایح شما نیست. آن کس میتواند نصحیت کند که در شمار این گروه بماند، ولی فردی که با گروهی وداع کند، جایگاه رهبری و راهنمایی و اندرزگویی خود را با این کار از دست داده است.
در پایان یادآور میشویم: بنده این نامه را با کمال تأثر و تأسف نگاشتهام ولی امیدوارم که این مصاحبه از او نباشد و مترجم یا مترجمان درست ترجمه نکرده باشند که در این صورت ایشان وظیفه دارد که اشتباهات آن را برطرف کند تا آب رفته به جوی باز آید.
و نیز از صاحب نظریه درخواست میشود درباره «وحی محمدی» و شبهاتی که پیرامون آن از طرف خاورشناسان و دنبالهروهای آنان مطرح شده است به کتاب «نقد بیست و سه سال» از این قلم مراجعه کنند. در آن کتاب به روشنی ثابت شده است که همه این توجیهها و تفسیرها همراه با زرق و برق، تعبیر دیگری از داوریهای عصر جاهلی است و در حقیقت، محتوا یکی و پوشش و شیوه بیان دو تا است. چیزی که هست عرب عصر رسالت به خاطر سادگی، نظر خود را، برهنه مطرح میکرد، ولی دگراندیشان به همان اندیشهها، رنگ علمی بخشیده و «سراب» را به صورت آب جلوه میدهند.
کلمات کلیدی :