پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به عبدالکریم سروش
نوشته شده به وسیله ی محسن انبیائی در تاریخ 87/4/16:: 6:27 صبح
فارس: در پی انتشار سخنانی از عبدالکریم سروش پیرامون مباحث قرآنی، مرکز پژوهشگاه قرآنی امیرالمؤمنین (ع) قم در پرسشی از محضر آیتالله مکارم شیرازی، نظر وی را پیرامون این مسئله جویا شده است.
به گزارش مرکز خبر حوزه علمیه قم،متن سوال این مرکز و پاسخ آیتالله مکارم شیرازی به این شرح است:سوال: چه میفرمایید درباره کسی که خود را مسلمان و معتقد به قرآن میداند ولی جسورانه معتقدات عمومی مسلمین را درباره قرآن مورد حمله قرار داده و میگوید: قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست بلکه خداوند حضرت محمد (ص) را با آن روح متعالی آفریده و قرآن تراوش روح اوست «خداوند همچون باغبانی است که درخت میوهای میکارد و آن درخت میوه میدهد، قرآن میوه شجره وجود پیامبر است».
و در جای دیگر میگوید: «محمدی بودن قرآن سخنی است کاملا معقول و مبرهن!» و اضافه می کند: چه فرقی میکند که بگوئیم وحی خدا از تلاطم و جوششی در شخصیت پیامبر رخ میدهد و «خودبرتر» پیامبر با «خودفروتر» او سخن میگوید البته همه اینها باذنالله صورت میگیرد.
و در جای دیگر میگوید: آن وحی از خدایی است که در میان آدمیان نشسته! و از آدمی است پر از خدا شده و لایههایی برای وجود پیامبر قائل میشود و میگوید که لایهای در گوش لایه دیگر راز میگوید.
سپس جسارت را به اینجا رسانده که میگوید: خدا بحر وجود خود را در کوزه کوچک شخصیتی به نام محمد بن عبدالله (ص) میریزد و لذا همه چیز یکسره محمدی میشود محمد عرب است لذا قرآن هم عربی میشود و در حجاز و در میان قایل چادرنشین زندگی میکند لذا بهشت هم گاه چهره عربی و چادرنشینی پیدا میکند.
و نیز میگوید: قرآن هم به تبع احوال پیامبر پستی و بلندی میگیرد. آنگاه که پیامبر حال بهتری دارد فصاحت اوج میگیرد و آنگاه که در حال دیگری است فرو مینشیند و در همه جا از اشعار «عارفی صوفی مشرب یعنی مولوی برای وجیه سخنان خود کمک میگیرد.
سرانجام جسارت را به حد اعلی رسانده و میگوید: اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پیامبر، عرض از خط مطالبی است که از دیدگاه بشری خطا محسوب میشوند یعنی ناسازگار است با یافتههای علمی بشر.
سپس به زعم خویش به سه مورد از این خطاها اشاره میکند، مسئله هفت آسمان در قرآن، و شهاب ثاقب (رجوم الشیاطین) و جنون بر اثر تماس شیاطین و نتیجه میگیرد که علم و دانش پیامبر، در غیر دانش دینی، هم طراز دانش مردمان روزگار وی بوده است. (خطاهای او از اینجا ناشی شده است.
جواب:
به یقین این گونه سخنان هیچ گونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیمالشان اسلام (ص) است و قداست قرآن را زیر سوال میبرد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نکته ضروری میدانم.
1- سرچشمه این تفکر انحرافی که تازگی هم ندارد دو چیز است:
الف) فرو رفتن در افکار صوفیانه افراطی و تاثر پذیری از مساله حلول و اتحاد صوفیان آن گونه که در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است که وجود پیامبر (ص) را پر از خدا میپندارند و مانند آن.
ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز و این به آن میماند که انسانی که بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشکوهی را ناموزون میبیند،برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران کند.
2- مفهوم این سخن که قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست تکذیب پیامبر (ص) است. زیرا:
الف) در 10 آیه از قرآن مجید میخوانیم. اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر (ص) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت میدهد. آیا این تکذیب پیامبر (ص) نیست؟
آیا همین که خداوند آفرینده اوست مجوز تعبیر میشود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد که بگوئیم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست. اضافه بر این آیا خدا قادر نیست که مستقیما وحی خود را به پیامبرش نازل کند و حتما باید از این راه وارد شود؟
ب) در دهها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. یا قرآن را برای این نازل کردیم که مردم را از ظلمات به سوی نور هدایت کنی (ابراهیم آیه 1) یا با صراحت دستور میدهد آنچه را بر تو نازل کردیم ابلاغ کن که اگر نکنی رسالت خدا را انجام ندادهای (مائده آیه 67) آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است. آیا پیامبر خودش به خودش ماموریت میدهد و خودش را تهدید میکند؟
ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است: قل (بگو) آیا پیامبر (ص) خودش به خودش میگوید بگو؟ و ماموریت میدهد؟ یا همه اینها کلام خدا و ماموریت الهی است. مختصر تاملی در آیات قرآن جای تردید نمیگذارد که قرآن میفرماید که همه این آیات مستقیما از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شده، نه از فکر او جوشیده و نه پیامبر (ص) به منزله یک بلندگوست. بلکه روح عظیم او قادر به تحمل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.
د) بارها میشد که نزول وحی تاخیر میافتاد و پیامبر (ص) در فشار دشمنان قرار میگرفت و در انتظار نزول وحی مینشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه که قرآن میفرماید: ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان مینگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اکنون به تو اعلام میکنیم) ما تو را به سوی قبلهای باز میگردانیم که از آن خشنود شوی (بقره آیه 144) آیا پیامبر (ص) خودش در انتظار خویش مینشست یا لایهای از وجود او منتظر لایه دیگری بود این به طنز شبیهتر است تا به یک واقعیت.
هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد که اگر مخالفان در برابر دلائل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله کند (آل عمران آیه 61) آیا پیامبر (ص) به خودش دستور مباهله میدهد و از این صریحتر این که گروهی به پیامبر (ص) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد و نکوهش از بتهای آنها نکند آیه نازل شد و فرمود: من هرگز نمیتوانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی که بر من میشود پیروی میکنم. (یونس، آیه 15).
خلاصه اینکه یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا باید با مشرکان مکه همصدا شد و گفت: او فقط افتراء به خداوند میبندد. (مومنون آیه 38).
3- این تعبیر زشت که فصاحت قرآن برحسب حلاات پیامبر (ص) تغییر میکند هرگاه روح پیامبر (ص) در اوج باشد قرآن فصیحتر میشود و اگر نباشد فصاحت کمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا. آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به کلی زیر سوال نمیبرد و در سرحد اشعار شاعران تنزل نمیدهد که گاه ذوق آنها گل میکرد و بهترین اشعار را میسرودند و گاه که چنین نبود اشعار عادی.
4- از آن زشتتر اینکه گفته شود آیات قرآن، حتی در مسائلی مربوط به معاد و نعمتهای بهشتی، رنگ و صبغه عربی داشته است که مفهومش این است: واقعیتی ندارد بلکه معلول برداشت پیامبر (ص) از طرز زندگی قبیله و عشیره او است.
با اینگونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی میماند و چرا بدون آگاهی از قرآن هرچه بر قلم آنها جاری شد مینویسند و به نتایج آن نمی اندیشند؟
5- از همه زشتتر و تنفرآمیزتر نسبت خطا دادن به قرآن مجید و پیامبر (ص) در مسائل مربوط به دانشهای غیر دینی است که گفته شود چون علم پیامبر (ص) در مسائل طبیعی و ... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی که در آن سخن از این علوم به میان آمده ممکن است آلوده به انواع خطا باشد که با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.
اگر العیاذ بالله احتمال خطا حتی در یک آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه کسی میتواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر آیات آن تکیه کند. چرا کسی که دم از اسلام میزند و خود را مسلمان و پایبند به احکام اسلام میشمرد این گونه بی محابا به قرآن نسبت ناروا میدهد و به آثار شوم گفتههای خود فکر نمیکند؟
بزرگان علمای شیعه تاکید میکنندکه معصوم بودن پیامبر (ص) و امامان (ع) از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوت و امامت شروع میشود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا).
بلکه به عکس، ما در آیات فراوان مطالبی میبینیم که کاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است. اولا قرآن میگوید: هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمیگیرد زیرا از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است. (فصلت آیه 42).
ثانیاً: این نکته شایان دقت است که به هنگام نزول قرآن هیئت بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاکم بود و مطابق آن ماه و خورشید را در دل افلاک که مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخکوب میدانستند و میگفتند افلاک پوست پیازی حرکت میکند نه ماه و خورشید، در حالی که قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا شناور شمرده و میفرماید: این حقیقتی است که بعد از هزار سال برای دانشمندان هیئت کشف شد و آن روز کسی از آن خبر نداشت.
و نیز بر طبق هیئت بطلمیوس زمین مرکز عالمو ثابت و بیحرکت بود در حالی که قرآن برای آن حرکت سریع و بیسر و صدا همچون حرکت ابرهای آسمان قائل است و میگوید: کسانی که گمان میبرند آیه مربوط به دگرگونیهای آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از انفاق و نظم این جهان است، نه به هم خوردن جهان (نمل آیه 88).
حرکت زمین مطلبی است که بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه میدهند که اگر به فرض بعضی از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (که حتما چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت کردهایم)جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر (ص) به میان آورند همان قرآنی که به گفته پیامبر (ص) دریای بیکرانی است که شگفتیهایش احصا نمیشود و مطالب بدیعش کهنه نمیگردد. به گفته امیر مؤمنان در نهجالبلاغه بهار دلها و چشمههای جوشان علم در آن است. زهی بیانصافی.
چرا در زمانی که دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر (ص) را هدف تیرهای هتک و افتراء و توهین قراردادهاند در داخل نیز سخنانی گفته شود که قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سوال میبرد.
به هر حال لازم است از گفتههای خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بکوشد، خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید.
کلمات کلیدی :