قائمینیا: «سروش» دیگر یک اصلاحگر دینی نیست-بخش دوم
نوشته شده به وسیله ی محسن انبیائی در تاریخ 87/2/13:: 11:47 عصر
* تجربه دینی چیست؟
قائمینیا گفت: تجربه دینی یعنی اینکه پیامبر یک مواجههای
با خداوند داشته است که از این تجربه گزارشی را ارائه کرده است. این گزارش بشری است و وحی که آن
تجربه است شکل زبانی ندارد و پیامبر آن را تبدیل به زبان میکند. ادعاهای آقای سروش همین است. در صورتی
که اشاعره و نه معتزله (که سروش به اشتباه معتزله را دارای مباحثی مشابه عقاید خود میداند) میگویند
خداوند نمیتواند
در قالب زبان بیاید و ارتباط زبانی برقرار کند به همین خاطر مضمون را به پیامبر میفرستد و پیامبر آن
را به زبان تبدیل میکند و این صورت زبانی با مضمون تفاوتی ندارد و همان را القا میکند.
وی افزود: در صورتی که در تجربه دینی این صورت زبانی
همان مضامین را نمیرساند و فقط یک گزارش زبانی است. علاوه بر این تجربه دینی محدودیتهای دیگری را
نیز برای قرآن قائل میشود مثل ذهنیت و شخصیت پیامبر، فرهنگ زمانه و... که در دوران مدرن مطرح شده است و
اصلا با حرفهای اشاعره سازگار نیست. زیرا اشاعره با این حرف که فرهنگ زمانه بر قرآن تأثیر گذاشته است
موافق نیستند.
*دیدگاه
شیعه درباره وحی
این پژوهشگر علوم اسلامی گفت: غزالی در تفسیر یکی از آیات سوره شورا میگوید:
هر وقت خدا خواست به پیامبری وحی بفرستد به سه روش میفرستاده است: یکی حالت
ناشناخته و رمزگونه که به صورت بیواسطه خداوند به پیامبر وحی فرستاده است. صورت دیگر از
پشت حجاب بوده است مثل حضرت موسی و صورت سوم این بوده است که واسطهای در کار بوده است، اما این واسطه
عاقل بوده است مثل
فرشته وحی.
قائمینیا گفت: نظر شیعه این است که وحی یک ارتباط زبانی
است و کلمات قرآن دقیقا از خود خداوند است و از پیامبر نیست. مبنای این اعتقاد
هم آیاتی است که
از آن استخراج میشود که وحی یک ارتباط زبانی بوده است. تفاوت دیدگاه شیعه با معتزله این است که معتزله
میگویند ارتباط زبانی خدا به واسطه ایجاد اصوات طبیعی است و خداوند اصواتی را به وجود میآورد. ولی شیعه
چنین محدودیتی را قائل نیست و میگوید خداوند میتواند در فضای نفس پیامبر ارتباط زبانی برقرار کند و بر
همین اساس شیعه
اعتقاد دارد که وحی قرآنی با دیگر وحیها متفاوت است. مثلا خداوند کتاب آسمانی حضرت موسی را به صورت
لوح فرستاده است، اما خداوند به حضرت محمد(ص) به صورت زبانی وحی فرستاده است و نه تنها مضمون وحی القا میشد
بلکه به گوش پیامبر هم خوانده میشد و این دو جنبه یکدیگر را پشتیبانی میکردند.
* دینشناسی از دینخوانی
متفاوت است
وی درباره اظهارات سروش گفت: دینشناسی که دکتر سروش ارایه میدهد،
دین شناسی نیست، بلکه دینخوانی است. زیرا دینشناسی ریشه در عناصر دینی دارد و از درون، موجودی
دین را ارزیابی میکند. اما دینخوانی یک نوع قرائتی است که هیچ ارتباطی با دین ندارد و از دور پدیده
دین را مطالعه میکند و دینخوان مطابق ظنی که دارد و تفسیری را از دین ارایه میدهد.
* مباحث قرآنی جایگاه خود را از دست
داده است
قائمینیا گفت: مباحث قرآنی چه در حوزهها و چه در میان روشنفکران
تا حدودی جایگاه خودش را از دست داده است. ما در گذشته درسهای تفسیری گوناگون داشتهایم،
ولی اکنون افراد اندکی به مباحث قرآنی اهتمام نشان میدهند. به نظر من با به وجود آمدن روشهای جدید،
قطعا حوزه تفسیر هم تحول پیدا خواهد کرد. اما به شرطی که عالمان به این بحثها توجه نشان دهند و این
نگرش جدی را نسبت
به قرآن پیدا کنند.
وی در پایان گفت: اکنون گویا دپارتمانهای شرقشناسی خیلی فعالتر از
حوزههای علمیه هستند و کتابهای بیشتری در زمینه قرآن منتشر میکنند. متأسفانه بعد از تفسیر «المیزان» در حوزههای
شیعه تفسیر جدیدی که بتواند فضای جدیدی را باز کرده باشد نوشته نشده است. طبیعی است با این غربتی که
قرآن در میان ما
دارد روشنفکرانی پدید میآیند که کاملا با قرآن بیگانه هستند و این موضوع رمز شکست آنان است
کلمات کلیدی :
قائمینیا گفت: تجربه دینی یعنی اینکه پیامبر یک مواجههای
با خداوند داشته است که از این تجربه گزارشی را ارائه کرده است. این گزارش بشری است و وحی که آن
تجربه است شکل زبانی ندارد و پیامبر آن را تبدیل به زبان میکند. ادعاهای آقای سروش همین است. در صورتی
که اشاعره و نه معتزله (که سروش به اشتباه معتزله را دارای مباحثی مشابه عقاید خود میداند) میگویند
خداوند نمیتواند
در قالب زبان بیاید و ارتباط زبانی برقرار کند به همین خاطر مضمون را به پیامبر میفرستد و پیامبر آن
را به زبان تبدیل میکند و این صورت زبانی با مضمون تفاوتی ندارد و همان را القا میکند.
وی افزود: در صورتی که در تجربه دینی این صورت زبانی
همان مضامین را نمیرساند و فقط یک گزارش زبانی است. علاوه بر این تجربه دینی محدودیتهای دیگری را
نیز برای قرآن قائل میشود مثل ذهنیت و شخصیت پیامبر، فرهنگ زمانه و... که در دوران مدرن مطرح شده است و
اصلا با حرفهای اشاعره سازگار نیست. زیرا اشاعره با این حرف که فرهنگ زمانه بر قرآن تأثیر گذاشته است
موافق نیستند.
*دیدگاه
شیعه درباره وحی
این پژوهشگر علوم اسلامی گفت: غزالی در تفسیر یکی از آیات سوره شورا میگوید:
هر وقت خدا خواست به پیامبری وحی بفرستد به سه روش میفرستاده است: یکی حالت
ناشناخته و رمزگونه که به صورت بیواسطه خداوند به پیامبر وحی فرستاده است. صورت دیگر از
پشت حجاب بوده است مثل حضرت موسی و صورت سوم این بوده است که واسطهای در کار بوده است، اما این واسطه
عاقل بوده است مثل
فرشته وحی.
قائمینیا گفت: نظر شیعه این است که وحی یک ارتباط زبانی
است و کلمات قرآن دقیقا از خود خداوند است و از پیامبر نیست. مبنای این اعتقاد
هم آیاتی است که
از آن استخراج میشود که وحی یک ارتباط زبانی بوده است. تفاوت دیدگاه شیعه با معتزله این است که معتزله
میگویند ارتباط زبانی خدا به واسطه ایجاد اصوات طبیعی است و خداوند اصواتی را به وجود میآورد. ولی شیعه
چنین محدودیتی را قائل نیست و میگوید خداوند میتواند در فضای نفس پیامبر ارتباط زبانی برقرار کند و بر
همین اساس شیعه
اعتقاد دارد که وحی قرآنی با دیگر وحیها متفاوت است. مثلا خداوند کتاب آسمانی حضرت موسی را به صورت
لوح فرستاده است، اما خداوند به حضرت محمد(ص) به صورت زبانی وحی فرستاده است و نه تنها مضمون وحی القا میشد
بلکه به گوش پیامبر هم خوانده میشد و این دو جنبه یکدیگر را پشتیبانی میکردند.
* دینشناسی از دینخوانی
متفاوت است
وی درباره اظهارات سروش گفت: دینشناسی که دکتر سروش ارایه میدهد،
دین شناسی نیست، بلکه دینخوانی است. زیرا دینشناسی ریشه در عناصر دینی دارد و از درون، موجودی
دین را ارزیابی میکند. اما دینخوانی یک نوع قرائتی است که هیچ ارتباطی با دین ندارد و از دور پدیده
دین را مطالعه میکند و دینخوان مطابق ظنی که دارد و تفسیری را از دین ارایه میدهد.
* مباحث قرآنی جایگاه خود را از دست
داده است
قائمینیا گفت: مباحث قرآنی چه در حوزهها و چه در میان روشنفکران
تا حدودی جایگاه خودش را از دست داده است. ما در گذشته درسهای تفسیری گوناگون داشتهایم،
ولی اکنون افراد اندکی به مباحث قرآنی اهتمام نشان میدهند. به نظر من با به وجود آمدن روشهای جدید،
قطعا حوزه تفسیر هم تحول پیدا خواهد کرد. اما به شرطی که عالمان به این بحثها توجه نشان دهند و این
نگرش جدی را نسبت
به قرآن پیدا کنند.
وی در پایان گفت: اکنون گویا دپارتمانهای شرقشناسی خیلی فعالتر از
حوزههای علمیه هستند و کتابهای بیشتری در زمینه قرآن منتشر میکنند. متأسفانه بعد از تفسیر «المیزان» در حوزههای
شیعه تفسیر جدیدی که بتواند فضای جدیدی را باز کرده باشد نوشته نشده است. طبیعی است با این غربتی که
قرآن در میان ما
دارد روشنفکرانی پدید میآیند که کاملا با قرآن بیگانه هستند و این موضوع رمز شکست آنان است
کلمات کلیدی :