قائمینیا: «سروش» دیگر یک اصلاحگر دینی نیست
نوشته شده به وسیله ی محسن انبیائی در تاریخ 87/2/13:: 11:46 عصر
خبرگزاری فارس: یک پژوهشگر علوم اسلامی گفت که اظهارات اخیر «عبدالکریم سروش» درباره قرآن او را عملا از مقام یک اصلاحگر دینی خارج کرده است. علیرضا قائمینیا، نویسنده کتاب «وحی و افعال گفتاری» در گفتوگو با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، درباره اظهارات اخیر عبدالکریم سروش درباره قرآن گفت: من در سخنان آقای سروش نکته تازهای ندیدم البته شکل بیان یک مقدار تفاوت داشت و رک و صریح بود. اما مطالب جدیدی مطرح نشده بود. زیرا قبل از آقای سروش، روشنفکران دیگری مثل نصر حامد ابوزید، محمد ارکون این مطالب را گفتهاند و آقای سروش متاثر از این اندیشمندان است.
وی افزود: آقای سروش قبلا هم در کتاب «بسط تجربه نبوی» این مطالب را آورده است. از این رو نظرات جدیدی در اظهارات اخیر ایشان دیده نمیشود.
قائمینیا ادامه داد: اینکه اقای سروش میگویند حرفهای من ریشه در سدههای میانی تاریخ اسلام دارد، این بازخوانی نادرست تاریخ است. در طول تاریخ اسلام در میان علمای اسلام اعم از شیعه و سنی ما کسی را نداریم که قائل باشد قرآن ماهیت الهی نداشته باشد. اختلاف به یک چیز دیگری باز میگردد. حتی معتزله که صریحتر از اشاعره بودند، قائل بودند که قرآن از جانب خداوند است. بنابراین یک اجماعی در طول تاریخ میان مسلمانان وجود داشته است که قرآن کلام خدا است.
وی اضافه کرد: اختلاف به این باز میگشته است که آیا الفاظی که قرآن دارد عین الفاظ خداوند است یا پیامبر این الفاظ را گفته است و یا کلام فرشته وحی است. این سه دیدگاه وجود داشته است. اما همه اعتراف داشتهاند که مضمون قرآن از خداست و در شکل زبانی دچار اختلاف بودهاند.
قائمینیا گفت: همه علمای اسلام در طول تاریخ قرآن را معجزه دانستهاند. این هم بیارتباط با مضامین قرآنی نیست. به همین خاطر در تحلیلهای قرآنی نهایت دقت را به خرج دادهاند. اگر قرآن کلام پیامبر بود، اصلا نیاز نبود که چنین نگاهی به قرآن داشته باشند و کلام پیامبر را معجزه بدانند. کلام چون کلام خداست معجزه است. بنابراین در مقام عمل همه طبق این اصل عمل کردهاند. اختلاف فقط در سطح الفاظ بوده است.
* تفکر سروش مایههای مسیحی دارد
وی افزود: تفکر دکتر سروش مایههای مسیحی دارد و این موضوع را نمیشود منکر شد. تفکر او حتی با نصر حامد ابوزید و ارکون خیلی متفاوت است، زیرا دکتر سروش قائل به تجربه دینی است و ماهیت وحی را تجربه دینی میداند و تجربه دینی به ادیانی باز میگردد که «بانیمحور» هستند مثل مسیحیت، نه با ادیانی مثل اسلام که «کلمهمحور» هستند و ارتباط زبانی با خداوند اهمیت دارد. از این رو بحث اصلی سروش مبتنی بر این مبنا است که وحی یک تجربه دینی است.
* اشتباه روشنفکران در یکی دانستن شهود و تجربه دینی
وی افزود: یک خلطی هم در بین روشنفکران صورت گرفته است. روشنفکران نگاه عرفا نسبت به دین را -که وحی را یک نوع شهود میدانند- یک نوع تجربه دینی در نظر گرفتهاند. در صورتی که تجربه دینی یک مفهوم مدرن است و در جایی تجربه دینی اهمیت پیدا میکند که ارتباط زبانی و مفاهیم دینی کمرنگ باشد. از این رو یک خلط بین دیدگاه عرفا و دیدگاه روشنفکران صورت گرفته است و اینها شهود را با تجربه دینی یکی دانستهاند.
قائمینیا گفت: علاوه بر این عرفا خیلی از جاها تعابیری دارند که از آن استفاده میشود که عارف هم میتواند به مقام پیامبر برسد. این تعابیر باز خودش بر اساس مبانی عرفان نظری تعبیرها و تفسیرهای دقیقتری دارد، که این هم موجب خلط شده و روشنفکران فکر کردهاند که هر کسی میتواند به مقام پیامبر برسد و بر او وحی شود. در صورتی که وحی یک مفهوم منحصر به فرد است و از جانب خدا است و به اختیار انسان نیست و عارف هر چه قدر تلاش کند به مرحله وحی نمیرسد.
وی گفت: وقتی حرفهای دکتر سروش را با نصر حامد ابوزید مقایسه میکنیم میبینیم که حرفهای نصر حامد به سنت اسلامی بیشتر نزدیک است تا حرفهای دکتر سروش. چون حرفهای دکتر سروش کاملا مایههای مسیحی دارد و در فضای پروتستان شکل میگیرد و مطلقا با فرهنگ اسلامی بیگانه است.
روشنفکران از مباحث قرآنی دور شدهاند
وی افزود: یک ایرادی که جریان روشنفکری پس از انقلاب در ایران دارد دور شدن از فضای مباحث قرآنی است. هر کسی که به آثار دکتر سروش رجوع میکند به روشنی میبیند که از مباحث قرآنی خبری نیست. در صورتی که آثار روشنفکرانی که قبل از انقلاب بودند، مثل مهندس بازرگان به تحقیقات قرآنی خیلی بها میدادند.
قائمینیا گفت: هر اندیشهای در طول تاریخ اسلام برای ماندگاریشاش مجبور شده است که به نحوی با قرآن ارتباط برقرار کند، زیرا قرآن محور تمامی تفکرات اسلامی در طول تاریخ اسلام بوده است. ولی شما وقتی اندیشه روشنکفرانی مثل دکتر سروش را بررسی میکنید میبینید که این اندیشهها از مباحث قرآنی خارج شده است و بحثها (به تعبیر خودشان) بروندینی شده است و هیچ ارتباطی با بحثهای قرآنی پیدا نمیکند چه بسا با قرآن تعارض صریح پیدا میکند. از این رو دکتر سروش به یک مجوزی نیاز داشت که براساس آن مجوز بگوید که من اصلا نیازی ندارم به قرآن رجوع کنم، زیرا قرآن کلام یک بشر است و برای من سند نمیشود. بنابراین این اظهارات دکتر سروش به نوعی دفاع استعجالی است که فرد براساس فرار از یک معضل چنین دیدگاهی را ابراز میکند و به اعتقاد من با این اظهارات از کلیت تفکر اسلامی خارج میشود و دکتر سروش اصلا نمیتواند اصلاحگر تفکر اسلامی باشد.
این پژوهشگر علوم اسلامی گفت: در میان هیچ یک از مسلمانان چنین اظهار نظری را نداریم که قرآن کلام پیامبر باشد. اما در میان مسیحیان چنین تفکری وجود دارد. بنابراین دکتر سروش از آنجا که وحی را یک تجربه دینی میداند، مجبور است که قرآن را یک گزارشی از این تجربه دینی بداند نه اینکه کلام خداوند باشند. ادامه دارد...
کلمات کلیدی :