• وبلاگ : فلسفه دين
  • يادداشت : قرآن کلام خداوند نويسنده : سيدعطالله مهاجراني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ناصر طاهري بشرويه...‌آن خود خداست

    (چونکه خود بستر شود آن خود خداست)

    آن گذرگاهي که جان را رهبر است

    جسم و تن هارا به جانها معبر است

    آن گذرگاهي که اغوش تن است

    گرمي اغوشش ما را رحمن است

    رحمت بي انتها ، اغوش ماست

    چون که نيکش بنگري،نامش خداست

    اي بشر نام خدا ، خود ، بستر است

    جمله ذرات جهان را رهبر است

    دانه در آغوش او ، گل گشته است

    گل وزان رحمت همه مل گشته است

    خاک از رحمش، چه خندان گشته است

    آب تن در بسترش جان گشته است

    خاک عالم را ، همه بستر شدست

    خاک را هم ،بسترش، اخگر شدست

    اخگز اين خاک ، پاره آتش است

    پاره اي آتش که، دايم خامش است

    خامشي ، کان روشني از آن اوست

    روشني هاي همه مهتاب ، اوست

    آتشي، گر اب را رحمت شدست

    آب زان رحمت ، همه آتش شدست

    آتشي گر باد را بستر شدست

    باد بر عالم ، همه اخگر شدست

    باد، گاهي بستر آتش شدست

    خاک زان بستر، چو خاکستر شدست

    بستر هر آيه ، آيه ديگر است

    بستر اسماء عالم ، جوهر است

    جوهر هر ذره ، آن را بستر است

    ذره در جوهر بماند ،گوهر است

    چو چونکه خود بستر شود،آن خود خداست

    خود در آن بستر ، يکي از انبيا ست

    ناصر طاهري بشرويه….روشنا

    سروش عشق و آگاهي

    rroshanaa.mihanblog.com